رهارها، تا این لحظه: 13 سال و 7 ماه و 24 روز سن داره

دخترم رها

13 ماه زندگي

13 ماهگيتمبارك عزيز دلم تو زندگي من و باباتو پر از عشق كردي ديگه بدون تو يه لحظه هم نيتونيم زندگي كنيم . الان 13 ماهه كه خدا تو رو به ماداده . خدايا ممنونكه اين عروسكو به ما دادي . الانچند روزه كه ميگي آب .فدا تشم ماماني چقدر آب مي خوري قبلاً كه نمي گفتي من اينقدربهت آب نمي دادم اگه يكي توي TV ليوان دستش باشه تو هم آب مي خواي ايشيطون بلا . ديشببرات مسواك زدم البته بدون خمير دندون .خدا رو شكر خوشت اومد و گذاشتي من 8 تاصدفو تميز كنم ديروزبا خاله سايه موهاتو كوتاه كرديم آخه از تولدت موهات كوتاه نشده بود خيلي خوشگلشدي نانازم در ضمن دختر خوبي هم بودي يكم بازيگوشي مي كردي ولي ما موفق شديم . ...
26 مهر 1390

موش كوچولو

رها موشي ، امروز با همديگه رفتيم نمايشگاه ني ني ها توي پارك گفتگو كلي حال كرده بودي با تعجب به ني ني ها نگاه مي كردي و با آهنگها دست مي زدي .                                                           عزيز دلم عاشق خوشحاليياتم. بعد رفتيم صورتتو رنگ كرديم يه موشي خوشگل شدي اولش مثل يه دختر خوب نشستي و بعد ديگه ميخواستي موش كوچولو رو خراب كني . ...
19 مهر 1390

نازدونه مامان بابا

عسلكم چند روزيه كه خيلي دلت ميخواد راه بري همش كنار مبل وايستادي و دستتو دراز مي كني يكي بگيره و تو تا تا تي تي كني و كلي كيف مي كني . الان ديگه ميتوني چند ثانيه تنهايي وايسي و دستتو ول كني اينقدر ذوق مي زني كه ميوفتي . مامان قربون اين دخترش بره كه اينقدر راه رفتنو دوست داره . ...
11 مهر 1390

[عنوان ندارد]

                                                                                      فونت زيبا ساز فونت زيبا ساز ...
6 مهر 1390

گودزيليه و مامان زيلا

عزيز دل مامان الان چند روزيه كه گودزيليه شدي و همش گاز ميگيري با اون 8 تا دندون برنجيت . قربونت برم كه هر چي هم دعوات مي كنم و مي گم رهايي مامان گاز نگير بوس كن گاز مي گيري بعد مثلا خجالت مي كشي و سرتو مي زاري رو دست مامان زيلا . مي دونم كه حواست نيست ميخوايي بوس كني  اين دندوناي شيطون بلا مي يان خودي نشون بدن تو رو بد نام مي كنند. حالا من اسمتو گذاشتم گودزيليه و خودم در نقش مامان زيلا همش مورد هجوم قرار ميگيرم . قربون اون 8تا دندون گودزيليه ايت برم  .                                             از طرف مامان زيلا ...
6 مهر 1390

سنجاق سينه

عزيز عروسكي من اينقدر به من وابسته شدي و به من مي چسبي كه اسمتو گذاشتم سنجاق سينه .الان چند روزيه كه با سي دي خاله ستاره غذا مي خوري و روي پاي من مي شيني سرتو مي زاري روي شونه من . قربونت برم سنجاقك قربون مهربونيت برم كه وقتي بهت آب مي دم مامانو مي بو سي و هرچي مي خوري به بقيه تعارف مي كني . ...
5 مهر 1390
1
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به دخترم رها می باشد